سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حقیقت شیرین
یاد خدا، لذّت دوستداران [ خدا ] است . [امام علی علیه السلام]
 
 

آقای میر حسین موسوی که در ابتدا فقط به شکل یک کاندیدای ریاست جمهوری ظاهر شده بود ، با طرح شعارهایی نظیر آنچه ملت در دوران دولت اصلاحات تجربه کرده بود ، توانست توفیق چشم گیری در گرد هم آوردن شلاق خورده ها ، نیهیلیست ها (پوچ گرایان) ، دختران و پسران هرزه و همه ی کسانی که با دین خدایشان مشکلی داشتند ، به دست آورد.

ایشان رفته رفته با اجرا کردن طرح هایی که برای براندازی نظام ، به صورت حساب شده ای طراحی شده بود ، توانست پشتیبانی گروه های ضد جمهوری اسلامی را نیز جلب کند.

از جمله ی این گروه ها می توان به جامعه ی بهائیت ، سلطنت طلبان و کروهک تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) اشاره کرد.

 

شاید شعارهایی که در بین حامیان میر حسین رواج داشت برای عده ای از ایرانیان ناشناخته بود اما برای گروه هایی که سالها برای براندازی نظام وقت و هزینه ی آمریکایی ،

انگلیسی و یهودی را صرف کرده بودند کاملاً آشنا و نوید بخش بود.

شعارهایی مانند : اگه تقلب بشه ، شنبه قیامت می شه...

 

کسانی که با حامیان این کاندیدا ، در باره ی پیروزی قریب الوقوع و حتمی آقای احمدی نژاد بحث کرده اند، حتماً همگی شنیده اند که آنها با شنیدن این حرف ، فوراً رژیم را به تقلب

متهم می کردند؛

این نشان دهنده ی هماهنگی و سازماندهی درون گروهی در میان طرفداران آقای موسوی دارد که از غرب تا شرق کشور ، همه بر یک امر تأکید می کردند.

بدون شک چنین سازماندهی عظیمی برای اقداماتی فراتر از تبلیغات ریاست جمهوری تنظیم می شد.

 

گروه برنامه ریز سیاست های براندازانه ، مسلماً به دردسرهای یک انقلاب جدید واقف بودند ؛ اما با مشخص شدن نتایج نظر سنجی ها ، چاره ای جز براندازی رژیم حاکم نمی دیدند .
آنها مسلماً برای این کار روی کمک های خارجی حساب ویژه ای باز کرده بودند.

این کمک ها می توانست علاوه بر وجوهات مادی ، به حمله ی نظامی کشور ثالث نظیر اسرائیل نیز کشیده شود.

 

جریان اصلاح طلب فاقد توان لازم برای اداره ی یک انقلاب نوپا بود ، لذا نقشه های  آنها روی همکاری های خارجی و تجربیات هشت ساله ی سید محمد خاتمی بنا می شد.

یعنی همان کاری که جورج سوروس در کشورهایی نظیر اکراین انجام داده بود.

 

ضمن آنکه دولت های متخاصم با جمهوری اسلامی که بر سر مسائلی چون پرونده ی هسته ای ایران به بن بست رسیده بودند ، علاقه ی زیادی به سرنگونی رژیم ایران داشتند و بی
شک آماده ی هر گونه همکاری با دولت کودتا میر حسین بودند.

 

در شالوده ی جنبش میر حسین ، موسوم به جنبش سبز ، از دختران لا ابالی گرفته تا گروه های تبلیغاتی مختلط و رقص های شبانه و روزانه ، همه آشکارا به چشم می خورد.

فراموش نکنیم آن جمله ی معروف غربی ها که گفته بودند ما اسپانیا را با زن و مشروب از مسلمانان بازپس گرفتیم را.

با روشن شدن جو حاکم بر فضای فکری اکثریت رأی دهندگان ایرانی ، این حقیقت برای غربی ها روشن شد که در قالب نظام جمهوری اسلامی ، جایی برای سیاست های غرب گرایانه ی جناح اصلاحات وجود ندارد.

بازتاب این وحشت غربی ها ، به روشنی در شعارهای حامیان موسوی و حرکات آنها نمود پیدا کرد.

تقریباً تمام ایرانی ها شاهد بسته شدن خیابان ها در ایام تبلیغات ، توسط طرفداران موسوی و فریاد های شبانه روزی آنها بودند.

چیزی که خاطره ی شعبان بی مخ ها را در ذهن تداعی می کرد.

 

با فرا رسیدن روز رأی گیری، کارشکنی های میر حسین موسوی و نمایندگان او به وضوح آشکار شد.

 تقریباً بیشتر نمایندگان او دیرتر از همه ی نمایندگان بر سر صندوق های رأی گیری حاضر شدند و همزمان جنبش بی سابقه ی رسانه های کثیفی مانند صدای آمریکا شدت پیدا کرد؛

رادیو فردا در همان زمان ها دست به ایجاد پنج تا هفت ایستگاه فرستنده ی رادیویی جدید زد و برنامه های پاره وقت این شبکه ها ، به تمام وقت تبدیل شد.

 

مسلماً حکومت جمهوری اسلامی این حرکات را رصد می کرد اما به دلیل نداشتن تجربه ی این چنینی و به خاطر فرار از اتهامی نظیر آنچه سید محمد خاتمی نسبت داد (کودتای مخملین علیه ملت) از اقدامات پیش گیرانه سر باز زد.

 

از زمانی که هنوز شمارش آراء پایان نیافته بود ، تا چندین روز بعد از آن ، میر حسین موسوی ، نمایندگان او و سردسته های آشوب آفرینی ها نظیر مهدی و فائزه هاشمی با پشوانه ی رسانه های آمریکایی ، یهودی و انگلیسی و حمایت های مالی و معنوی تمام دنیای غرب ، شروع به پخش کردن دروغ ها و شایعاتی پیاپی کردند؛

به طوری که فرصت تفکر را از مردم بگیرند و آنها را در حجم وسیع اطلاعات غلط غوطه ور کنند تا ایشان توان نقد و بررسی حتی نیمی از ان را نیز نداشته باشند.

این کار آنقدر حساب شده و قوی بود که گویی این شایعات مدتها و حتی سالها پیش طراحی شده بودند.

از پیدا شدن باتوم پلیس ضد شورش در ماشین های خورد شده ی مردم گرفته تا کشته شدن ندا آقا سلطان و ...

 

در این میان نقش صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بسیار بسیار ضعیف و ناامید کننده بود ، به طوری که مردم نگران ، ناچار به رسانه های دولتی و خصوصی آمریکا و انگلیس مراجعه می کردند و اطلاعات کار شده ی آنها را دریافت می کردند!

همه دل نگران بودند که در بالای شهر تهران چه می گذرد ؛ بویژه که رسانه های بیگانه آن را به تمام ایران نسبت می دادند.

مثلاً در جریان قطعی سامانه ی پیامک کشور ، رادیو مسابقات پیامکی برگزار می کرد و جالب آنکه نام برندگان را هم اعلام میکرد!

یا این که تلوزیون به جای نمایش حقایق ، به پخش شبانه روزی فیلم و میان برنامه های احمقانه رو آورده بود!

 

بی شک صدا و سیما در آن روز ها به درد نخور ترین شبکه ی دنیا به حساب می آمد.

در خلاء ناشی از عملکرد ضعیف رسانه ی ملی ، نیروهای امنیتی به تنهایی بار گران فتنه ای که میر حسین موسوی به راه انداخته بود را به دوش می کشیدند...

پس از اقدام صحیح نیروهای امنیتی در قطع کردن سرشاخه ها و سر چشمه های شورش ،  امید کودتاچیان به ناامیدی بدل شد و طرح های بزرگی که در واقع توطئه ی یهود (جورج سوروس) بود ، همگی نقش بر آب شد.

 

در واقع همه ی شرکت کنندگان در اغتشاشات ، حامی میر حسین موسوی نبودند.

همه ی طرفداران او هم قصد براندازی و شورش نداشتند.

در این بین ، جوانان و نوجوانان کنجکاوی به چشم می خوردند که جریان اصلاح طلب و ضد اقلاب با ریختن خون افراد بی گناه و انداختن تقصیر آن به گردن حکومت  و ... عاجزانه سعی می کرد آنها را همچنان در صحنه نگه دارد.

 

جماعتی که آن روزها در خیابان دیده می شد ، ترکیب نامناسبی بود از:

 جوانان و نوجوانانی که در واقع این کار برای آنها فقط چیزی بود مثل بازی های چهارشنبه سوری

و تروریست های ضد انقلاب

و اعضای گروهک مجاهدین خلق که خون بی گناهان زیادی را بر ذمه دارند

و اوباش و شلاق خورده های عدالت

و دختران فراری و پسران هرزه

و ساده لوحانی که هنوز فکر می کردند تقلب شده

و ترکیب عجیبی از بالاشهری های مرفه و زندان رفته ها و ...

 

شاید آقای موسوی در آن زمان خود را خالق این ملغمه می دانست اما در واقع مغز متفکر او نبود.

آقای موسوی تنها یک آلت دست بود ؛ یک پله که تنها دیگران از آن می خواستند بالا بروند.

 

با محرز شدن شکست کامل این جریان و اینکه همه دیدند که سنگینی کفه ی ترازو به نفع جمهوری اسلامی است ، خیلی ها تغیییر موضع دادند ؛

از دولت آمریکا گرفته تا سعید حجاریان و آقای عطریان فر و کسانی که نامه نوشتند و ابراز وفاداری به نظام را نشان دادند.

 

در این جمع ، برد واقعی با کسانی بود که به پیروزی انقلاب مخملی میر حسین زیاد خوش بین نبودند و محافظه کارانه تر عمل کردند.

همانها که می گفتند : عاقبت این پله را افتادن است .... هر که بالاتر رود احمق تر است!

 

آقای میر حسین موسوی با دیدن این شکست به تمام کسانی که در خیابان ها ریختند (و به عروسک گردانی مهندس موسوی و اطرافیانش ، به آبروی کشورشان چوب حراج زدند) ، پشت کرد و در چرخشی آشکار ، آنها را ساختار شکن نامید و دست به تلاش زد تا جبهه ای سیاسی تشکیل دهد.

برای ایجاد چنین جبهه ی سیاسی باید میر حسین همه ی آنچه که رشته بود را پنبه می کرد و با توجه به ناکارآمدی بافته های قبلی ، دقیقاً همین کار را کرد.

اکنون میر حسین  تنها به یک بت تبدیل شده که شمنان خارجی هر وقت می خواهند آشوبی به راه بیاندازند ، فقط عکس او را بالای دستورالعمل های خود چاپ می کنند...

میر حسین امروز فقط نماد شورش بی حجاب ها و بی سوادها شده.

 

کافی است یک دور کوچک در وبسایت ها و وبلاگ های به اصطلاح سبز بزنید تا خودتان بدانید سطح سواد در میان باقی مانده ی طرفداران آقای موسوی چقدر است...

یا نظرات مخالفی که در وبلاگ های ضد خودشان می گذارند را بخوانید...

 

نکته ای که درخور توجه است ، این است که چطور آقای مهندس موسوی در جلب این قشر بی سواد و بی هویت اینقدر توفیق داشته و نکته ی دیگر این که چرا اینان خود را صاحب فهم و فرهنگ و اندیشه می دانند!

بی شک ، این از عواقب فعالیت های شبانه روزی صحنه گردانان این فتنه ی عمیق بوده است که هنوز توهم ایجاد شده توسط آنان از بین نرفته.

نام متداول وبلاگ های آنها خود گویای این مسئله است که قشر سطح پایین جامعه که شدیداً درگیر بحران هویت است ، تصوری عکس این مطلب را در مورد خود دارد.

به عنوان مثال می توان به نامهای نظیر اندیشه ، فکر آزاد ، روشن فکری ، انسان امروز و ... اشاره کرد که نام آشنای یک وبلاگ حامی نفاق است.

 

من از روییدن خار سر دیوار دانستم .... که ناکس ، کس نمی گردد بدین بالا نشینی ها


احسان عظیمیان ::: جمعه 88/8/15::: ساعت 7:6 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
.:: منوی اصلی ::.
.:: آمار بازدید ::.
بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 36
بازدید کل : 191337
.:: تا دیدار محبوب ::.
.:: درباره خودم ::.
حقیقت شیرین
احسان عظیمیان
امام علی (علیه السلام) فرمودند: برخی از پیروان دجال در آن روزگار (آخر الزمان) چیزی سبز بر سر و دوش دارند. (بحار الانوار-ج13 -ص965)
.:: پیوند های روزانه ::.
.:: لوگوی وبلاگ من ::.
حقیقت شیرین
.:: لینک دوستان ::.
بازتاب برنا
فصل انتظار
آرمان نوین
خبر روز
کلام و فلسفه
کلام و فلسفه
xXx رنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
یزد بلاگ
اصل 110
بر و بچه های ارزشی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
شاهد
هوای بارانی
سلام
صیانت ار آرمان های امام خمینی (ره)
دانشجوی پزشکی حق جو
احمدی نژاد ، مرد خدا
تو میتونی !! اخبار روز جنبش سبز دانلود سرگرمی عکس کلیپ آهنگ
پایگاه خبری جنگ احزاب
لبیک یا مهدی ،یا خامنه ای
کانون ترک خود ارضایی!
کانون فرهنگی هنری پویا اندیش
به عشق دکتر
22 خرداد 88
دل نوشته هایی از سیاست
قلمکده
25 ملیون رأی
تحلیل های داغ مذهبی
احمدی نژاد رو عشقه...
دنیا دست کیه؟
جهاد مجازی
یادداشت های یک پابرهنه
قالب های پارسی بلاگ
پارادوکس سبز
صاحبدلان
ورود بی منطق ممنوع
آهنگ زندگی
راه عشق
صنعت نفت آبادان
احمدی نژاد و عدالت محوری
شیار عشق
*** یا امام رئوف ***
انتهای دوست داشتن
آقای رئیس جمهور! به نگاهم خوش آمدی
ظهور بسیار نزدیک است
عاشق رهبر
سید احسان
پرستوی مهاجر
آیات آسمانی
توصیف خردجال
ذهن زیبا
عسل بانو
پشت پرده تمام مسائل سیاسی
پاسخ به شبهات کودتاچیان سبز ها
تایپ نوشته های یک زمینی!
در سایه سار عشق
فرزند شهید
بیا مهدی شب هجران سحر کن
صدای دوست
ملک مهدی سلام الله علیه
تا زنده ایم رزمنده ایم
آرمان انتظار
یا زهرا (سلام الله تعالی علیها)
کلیپ های موبایل مبارز
حجت الاسلام سرانجام
چشمان سبز
سه چرخه
چرا سبز؟
آلما
صبح دیگری در راه است...
ولایت
کم حرفی
دزدگیر 88
گل گیسو
فقط ایران ، فقط سید علی خامنه ای
اتهام
ایران سرسبز
از رنجی که می بریم
وبلاگ نگرانی (خبرنگار دیجیتال)
مضرات علمی خود ارضایی
گلچین اخبار و مطالب سیاسی
مبین
از سبزه تا علف هرز
منادی
.:: لوگوی دوستان::.


.:: آرشیو شده ها ::.
.:: اشتراک در خبرنامه ::.
 
.:: طراح قالب::.
مرکز نشر فرهنگ شهادت
مرکز نشر فرهنگ شهادت شیراز
مرکز نشر فرهنگ شهادت