نامه منتشرنشده عباس آخوندی و بیژن نامدار زنگنه به رئیس مجلس شورای اسلامی از سوی خبرآنلاین منتشر شد.
روز 30خرداد ، یعنی فردای روزی که رهبرمعظم انقلاب در نمازجمعه تهران بحث مبسوطی در باره انتخابات بیان کردند 2نماینده میرحسین موسو ی در نامه ای به رئیس مجلس شورای اسلامی پیشنهادات خود را برای رفع بحران پیش آمده ارائه کردند...
این نامه که از سوی عباس آخوندی یکی از دونماینده موسوی در اختیار خبرآنلاین قرار گرفته برای نخستین بار منتشر می شود.
در زیر ابتدا بخش های سؤال بر انگیز توضیح آقایان آخوندی و زنگنه در باره این نامه و سپس قسمت های عجیب متن آن را می خوانید که ذیل آن بند ها به نقدشان پرداختیم. توجه داشته باشید که نخبگان سیاسی ابعاد بیشتری از این دست تناقضات را می بینند.
هر چند اندکی از پیشنهادات ارائه شده در این نامه خالی از عقلانیت نیستند.
بسمه تعالی
27/4/1388
در ارتباط با مطالب ایراد شده از سوی آیتالله هاشمی رفسنجانی در خطبههای نماز جمعه مورخ 26 تیر ماه تصمیم به انتشار نامه پیوست خطاب به دکتر لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی گرفتیم. این نامه در تاریخ 30/3/1388 یعنی دقیقاً فردای روز ایراد خطبه نماز جمعه توسط مقام معظم رهبری تدوین و تقدیم رئیس مجلس شده است.
(سوالی که در ذهن ایجاد می شود این است که چه مطالبی در سخنان آقای هاشمی وجود داشت که باعث شد این نامه را منتشر کنند؟ آیا مثل همیشه قصد دارند تشویش ایجاد شده را تقویت کنند تا شاید مجدداً به رژیم فشار بیاورند؟)
* معترضان به نتایج آرا که تعداد آنها کم هم نمیباشد، باید به رسمیت شناخته شوند...
(اگر این آقایان چشم و گوش داشتند باید شنیده باشند که رهبر انقلاب و دلسوزان نظام بارها اعلام کردند که معترضان باید صفوف خود را از اغتشاش گران که به خیال خود قصد براندازی دارند جدا کنند؛ این یعنی نظام آشکارا معترضان واقعی را به رسمیت می شناسد. ولی آشوب گران پذیرفته نیستند.
پس تکرار این مظلوم نمایی این دو نماینده ی موسوی احمقانه است.
در ضمن چگونه می توان گفت چند درصد از آن معترضین که وحشیانه، چند روز عمر ملت را به هدر دادند و خسارات بسیار به ایران و ایرانیان زدند ، معترض ، و چند درصد اوباش و تروریست ها بودند؟)
...این افراد براساس اصل 27 قانون اساسی دارای حقوقی هستند که باید از آن برخوردار باشند. از جمله این حقوق حق برگزاری اجتماعات به صورت مسالمتآمیز و حق داشتن رسانه عمومی و استفاده از رسانه ملی است...
(متأسفانه اطرافیان موسوی و کلاً اصلاح طلبان - که من هم زمانی حامی آنها بودم - فقط بخش هایی از قانون را می بینند و بیان می کنند که منافع آنها را پوشش می دهد. همین قانون اساسی که به آن استناد شده مواد دیگری دارد که گویا برای چنین روزهایی نوشته شده است و در خواست آنها را نقض می کند.
دیدید که آقای هاشمی رفسنجانی هم در خطبه های نماز جمعه این مطلب را مستقیماً تأیید کرد و با تمامیت خواهی خواستار تغییر قانون شد!!!
در ضمن به چه علت آن همه رسانه را که در جهت منافع اصلاح طلبان کار می کنند را انکار کنید؟ علاوه بر آن با اتاق ضبط بی.بی.سی فارسی که در یکی از مراکز شما کشف شد چه می کنید؟)
بیحرمتی به معترضان از طریق رسانه ملی نه تنها کمکی به حل مشکل نمیکند بلکه احساسات افراد را جریحهدار نموده و بر اصرار آنها بر تداوم اعتراض خواهد افزود.
(اعتراضی که باعث حضور پنهان افراد مسلح از منافقین و بقیه ی گروهک های تروریستی در جمعیت باشد فقط مطلوب انقلاب طلبان و تروریست هاست.
به همه ی ما ثابت شد که آقای موسوی به طور خاص و اصلاح طلبان به طور عام آشکارا جزء همین دو گروه مذکور هستند. دشمنان ملت چه احترام و حرمتی می توانند داشته باشند؟ )
* فاصله انداختن بین معترضان و رهبری آنها که در این مورد جناب آقای مهندس میرحسین موسوی است دو خطر عمده را در بر دارد. یکی عدم امکان ایفای نقش رهبری توسط ایشان و دیگری پر شدن خلأ رهبری توسط دیگرانی که امکان دارد عناصر ناشناختهای باشند و دست به اقدامات ناشایستی بزنند میباشد.
(آقای موسوی هر وقت با هواداران خود ارتباطی داشتند -که همواره از طریق بیانیه هایی که در سایت قلم نیوز و روزنامه های وابسته به خودشان به راحتی منتشر می شد ، با هواداران خود ارتباط دائمی داشتند.- ایشان را به ادامه ی آشوب ها تشویق کرد که یکی از دلایل جزئی این کار ترور شدن هواداران به دست تروریست ها بود تا بهانه برای مظلوم نمایی اصلاح طلبان فراهم شود.
توجه داشته باشید که «سعید حجاریان» گفته بود اصلاح طلبی رو به ضعف می رود و برای ادامه ی راه نیاز به «خون» دارد.
در ضمن وجود دو رهبر در یک نظام چه معنایی جز «انقلاب اقلیت علیه اکثریت» دارد؟)
صد البته در این وضعیت رهبری معترضان مسئولیت هیچ یک از عواقب اقدامات پراکندهای که به صورت خود جوش توسط افراد، صورت میگیرد نمیپذیرد...
(آقای موسوی اگر مسئولیت کشته شدن هموطنانمان در آشوب هایی که به دعوت خودشان صورت گرفت را بپذیرند ، دیگر نیازی به تهدید مستقیم «رهبر معظم انقلاب» توسط نمایندگانشان برای عدم پذیرش مسئولیت نیست. همین مسئولیت جرم سنگینی است که انشاالله مجازاتی کمتر از اعدام را در پی ندارد.
توجه داشته باشید اولین کسی که از مسئول بودن موسوی در مقابل آشوب ها صحبت کرد ، رهبر معظم انقلاب بودند.)
... شما خوب واقف هستید که در کنترل بحرانهای اجتماعی اولین اقدامی که لازم است صورت گیرد پذیرش مشروعیت رهبری معترضان است تا امکان گفت و گو و رسیدن به راه حل فراهم گردد...
(از این حرف ها کاملاً این نیت جنایت کارانه هویداست که این جبهه -اصلاح طلبان و متحدانشان- قصد داشتند ایران را به جایی مثل «سومالی» یا «موگادیشو» و شاید هم «کومور» تبدیل و موسوی -و یا کسی مثل خاتمی- را به عنوان رهبر شورشیان منسوب کنند تا با حمایت آمریکا و اسرائیل بر ضد دولت مرکزی بجنگند.
در واقع ایشان کشیدن دوباره ی نجاست اسرائیل به ایران را خواهان هستند -با الهام از فرمایش امام خمینی رحمة الله علیه-)
... در غیر این صورت تنها زبان گفتوگو، زبان خشونت خواهد بود که در این مورد قطعاً راهکار خوبی نیست، چرا که هیچ نظامی به مردمی که در چارچوب امنیت آن، مردم اقدام به مشارکت در انتخابات نمودهاند با خشونت پاسخ نمیدهد.
( این بخش از نامه گویای این حقیقت است که مصلحت اصلاح طلبان در این زمان ایجاب می کند تا به فرمایشات مقام معظم رهبری و سفارشات دولت و نیروی انتظامی مبنی بر جدا کردن صفوف معترضین از آشوب گران وقعی ننهند. چون در حقیقت نوک پیکان دفاع به سوی آشوب گران است ، نه حامیان واقعی موسوی و شهروندان.
همچنین باز هم به طور آگاهانه و هدفمند به مظلوم نمایی همیشگی پرداخته اند. )
* به جناب آقای مهندس موسوی در یک و یا چند برنامه زنده صدا و سیمای جمهوری اسلامی اجازه حضور جهت طرح مسائل خود داده شود. رسانه ملی همواره این امکان را دارد که برای دیگران نیز در جهت نقد صحبتهای ایشان فضای لازم را فراهم آورد...
(یکی از دلایل آشکار دروغگویی آقای موسوی همین است که ایشان در مقابل همه ی پیشنهادات -زیادی- که برای مناظره زنده تلوزیونی به ایشان اعلام شد ، از ابتدا خود را به کر گوشی زدند تا از رسوا شدن بیشتر فرار کنند.
از جمله این پیشنهاد دهندگان آقای ولایتی بودند.
خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غش باشد)
* به ایشان و جمعیتهای هوادار ایشان توسط وزارت کشور اجازه راهپیمایی اعتراضی رسمی اعطا گردد...
(راهپیمایی و ازدحام جمعیت یعنی نفوذ دوباره ی اشرار و گروهک های تروریستی در میان مردم و باز هم ترور و کشتار. هر چند ندانستن این مسئله از سوی این افراد بعید است و بیان چند باره ی این درخواست باعث ظنین شدن نسبت به نیات ایشان است...)
متأسفانه اکثریت اعضای محترم شورای نگهبان با جانبداری از یکی از نامزدان خود را در این مظان قرار دادند که قضاوتشان همراه با جانبداری است. البته بهتر این بود که حضرات آقایان به دلیل آنکه در مقام داوری قرار دارند رأی خود را مخفی نگاه میداشتند تا امروز جامعه با چنین مشکلی مواجه نباشد.
( این بخش از نامه بر خلاف بسیاری از بخش های آن منطقی تر به نظر می رسد. هر چند در مواقعی که احساس می شود اعلام نظر باعث دورتر شدن خطری از جامعه می شود ، اعلام آن لازم و بلکه واجب است.)
...پیشنهاد این است که شورای نگهبان هیأتی از رجال ملی و مورد اعتماد مردم که اظهارنظر آنان موجب جلب اعتماد عمومی و آرامش جامعه شود را به عنوان خبرگان امین خود انتخاب کند. دامنه رسیدگی به این هیأت که به عبارتی باید نقش هیأت منصفه را ایفا نماید، باید عام و بدون محدودیت باشد....
(با آنکه این پیشنهاد خیر خواهانه به نظر می آید، اما بخش دوم آن مبنی بر عدم وجود محدودیت را باید توضیح داد که آیا اعضای این هیئت با اختیار تام خود می توانند طبق عادت مرسوم اصلاح طلب ها قوانین کشور را نقض کنند؟ همچنان که آقای موسوی در دوره ی نخست وزیری خود چندین مورد قانون گریزی را در کارنامه دارد.)
...ما بر این اعتقاد هستیم چنانچه جامعه به نتیجه چنین تصمیمی اعتماد کند، به یقین جناب آقای مهندس میرحسین موسوی نیز با آن موافق خواهد بود...
(خنده دار ترین و دردناک ترین بخش نامه همین بخش است.
همانطور که شنیدیم جناب آقای مهندس میرحسین موسوی علناً اعلام کرد: اگر همه صحت انتخابات را قبول کنند ، باز هم من آن را نمی پذیرم.
و این یعنی ایشان هیچ احترامی برای آراء آن 13 ملیون و 24 ملیون و بقیه قائل نیستند.
لازم به توضیح نیست که این کلام موسوی در دیدار با اعضای شورای نگهبان در پاسخ به یکی از سوالات ایشان مطرح شده بود)
بیژن زنگنه
عباس آخوندی